همیشه از خوندن شعرهای فروغ لذت بردم.حتی اگر برای چندمین بار باشه .
نمی دونم چه چیزی تو شعر هاش هست که اینقدر به دل آدم می شینه .
روحش شاد و یادش گرامی باد.
تقدیم به تویی که سالهاست منتظرتم.
در منی و اینهمه ز من جدا
با منی و دیده ات بسوی غیر
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوی غیر
غرق غم دلم بسینه می طپد
با تو بی قرار و بی تو بی قرار
وای از آن دمی که بیخبر
بر کشی تو رخت خویش از این دیار
سایه توام به هر کجا روی
سر نهاده ام به زیر پای تو
چون تو در جهان نجسته ام
تا که برگزینمش بجای تو
شادی و غم منی بحیرتم
خواهم از تو .... در تو آورم پناه
مرغ وحشیم که بی خبر زخویش
گشته ام اسیر جذبه های ماه
گفتی از تو بگسلــم.... دریغ و درد
رشته وفا مگر گسستنی است
بگسلم ز خویش و از تو نگسلم
عهد عاشقان مگر شکستنی است
دیدمت شبی به خواب و سر خوشم
وه مگر به خوابها به بینمت
غنجه نیستی که مست اشتیاق
خیزم و ز شاخه ها بچینمت
شعله می کشد به ظلمت شبم
آتش کبود دیده گان تو
ره مبند....بلکه ره برم بشوق
در سراچه غم نهان تو
فروغ فرخزاد
بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده ، پاک
آسمانی آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستو های شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک میرسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گر چه در این روزگار
جامه رنگین نمی پوشی بکام
باده رنگین نمی بینی به جام
نقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن می که می باید تهی است
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
هفت رنگش می شود هفتاد رنگ
شعر از فریدون مشیری
سال نو بر همه هموطنان و دوستان عزیز مبارک باد.