وقتی که اون نگاهت ،، عشق و با من شروع کرد
انگار که تو قلب من ،، فاجعه ای طلوع کرد
من و تو با هم شدیم ،، مثل دو تا پرنده
همیشه فکرم این بود ،، گذشتن و پریدن
رفتن تا آخر راه ،، به حادثه رسیدن
نگاه من به قله ،، به اوج آسمون بود
پریدن از رو زمین ،، سفر به کهکشون بود
از اون زمون تا امروز ،، ببین چی مونده از من
نمونده حرفی باقی ،، کم شد این من از من
ببین که من چه آسون به پای تو شکستم
به این دل دیوونه راه گریز و بستم
توان رفتنم نیست ،، من دیگه موندگارم
قلب شکسته من ،، پیش تو یادگارم
ببین که من چه آسون تو این سفر شکستم
در اوج پرواز عشق ،، رو خاک غم نشستم
من که نشد تا آخر همسفر تو باشم
سفر به تو سلامت ،، نشد که با تو باشم
حالا تو این نیمه راه ، منم که جا می مونم
وقتی گذشتی از من شعر وداع می خونم .